ندای ازادی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، بهترین زیبایی است . [امام علی علیه السلام]

خاتمی:نمیشود نظر آنهایی که حصر شدهاند را نادیده گرفت

ارسال‌کننده : امید مالکی در : 91/12/30 12:31 صبح

 

خاتمی:نمی‌شود نظر آنهایی که حصر شده‌اند را نادیده گرفت

محمد خاتمی در دیدار اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: شما و مردم در مورد تصمیم گیری من اصلا نگران نباشید. من یک فرد در مجموعه عظیم اصلاح‌طلبان هستم و نظر خودم را دارم و در عین حال در عمل به نظر جمع (که امیدوارم اجماعی باشد) احترام می‌گذارم.به گزارش مشرق به نقل از بهارنیوز، رییس‌جمهور سابق کشورمان در دیدار اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران ضمن استماع نظرات و پرسش‌ها و دغدغه‌های دانشجویان به تشریح دیدگاه‌های خود پیرامون مسائل روز کشور پرداخت. خاتمی در این دیدار، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران را جزو معدود انجمن‌ها و تشکل‌های دانشجویی و تقریبا تنها باقیمانده اصیل حرکت دانشجویی و اسلامی دانست که از حرکت دانشجویی مستقلی نمایندگی می‌کند و دلبسته به ایران و اسلام و سرنوشت مردم است و در عین حال منتقد نیز هست و گفت:شان شما این بود که شما در محیط‌های بازتر باشید و شما دعوت کنید ما به آنجا بیائیم.

رییس دولت اصلاحات با ابراز تاسف از اینکه "روز به روز گره‌ها تنگ تر و بیشتر می‌شود"، گفت: شهید مطهری روزی می‌گفت نه تنها گروه‌های ضد اسلامی نظیر مارکسیست‌ها و دیگران باید آزاد باشند و حرفشان را بزنند حتی ما باید برجسته ترین استاد‌های آنها را دعوت کنیم بیایند در دانشگاههای ما درس بدهند البته در مقابلش هم باید آزادی باشد که بتوانیم حرف بزنیم و صحبت کنیم و نیز وقتی امام در پاریس بود به صراحت می‌گفت "غیر اسلامی‌ها و مارکسیست‌ها و کسانیکه ما را قبول ندارند آزادند البته تا جایی که توطئه و فتنه نباشد" منتهی نباید توطئه و فتنه به گونه ای معنا شود که که هر چیزی را که عده ای نمی پسندند توطئه و فتنه به حساب آید و با آن برخورد شود! نه؛ توطئه و فتنه معناهای خاص خودش را دارد و هیچ حکومتی هم آن را تحمل نمی کند.

آقای خاتمی افزود: زمانی گفتم و البته چوبش را هم خوردم که آزادی و دین اگر از هم جدا شوند هر دو زیان می‌کنند و مراد از آزادی دقیقا آزادی اندیشه، آزادی بیان و آزادی تعیین سرنوشت بود. اگر آزادی و دین با هم باشند آزادی لطافت و تعالی پیدا می‌کند. اگر دین به معنی واقع در جامعه در کنار آزادی و همزیست با آزادی باشد آزادی از ولنگاری و بی بند و باری رهائی پیدا می‌کند.

رییس جمهور سابق کشورمان با بیان اینکه اینکه واگذاری مدیریت و گزینش دانشگاه به نهادهای غیر دانشگاهی و نهادهایی که نباید در سیاست دخالت کنند نشانه بیماری جامعه و مدیریت آن است، گفت: اگر می‌گوئیم اصلاحات یعنی اینها باید اصلاح شود و روح انقلاب ما هم همین را می‌گوید.
خاتمی با بیان اینکه وقتی نتوانستید فکر کنید و احساس خفقان کردید کم کم این فکر و نظر تبدیل می‌شود به احساسات و عصبانی می‌شوید و کم کم عصبانیت به نفرت مبدل می‌شود و به جای بحث و گفت و گو روش‌های خطرناک دیگری پدید می‌آید، گفت: همیشه از دل نظام‌های استبدادی این نفرت در آمده و مشکلات بزرگی ایجاد شده است.

خاتمی با انتقاد از رواج بداخلاقی‌ها گفت: فراموش نکرده ایم که در آخر مجلس گذشته گزارشی از کمیسیون اصل نود منتشر شد که عیناً تکرار دروغ‌ها و تهمت هایی که سه سال است زده می‌شود بود. اگر اقدام آقای رئیس دولت یک بداخلاقی بود که بود ایشان لااقل یک نوار پخش کرد ولی آنها بدون حتی یک سند آن همه تهمت و افتراء زدند و کسی هم متعرض آنها نشد.

خاتمی با بیان اینکه اگر کسی بگوید این وضع خوب نیست و باید اصلاح شود باید او را ستود، نه این که ملامت کرد گفت: در جامعه خطر بروز چند بحران وجود دارد. یکی بحران اعتماد، یعنی جدایی مردم از حکومت که فاجعه آمیز ترین مسأله است. دیگری بحران اقتصادی است، شما می‌بینید الان در چه وضعی هستیم چه امکاناتی از مملکت از بین رفت نه معیشت مردم درست شد نه عدالت نه امید به اینده زیاد تر شد و بحران انسانی و سرمایه انسانی یعنی سرمایه‌های انسانی که از بین می‌رود و در مقابل گسترش فساد تباهی و مسائلی نظیر این و نا امنی اینها نتیجه نبود آن فضا است.

خاتمی خواستار استقلال دانشگاه‌ها از هر نیروی بیرونی، از جمله وزارت علوم شد و همچنین بر لزوم واگذاری کار علمی و مدیریتی به خود دانشگاه و حذف معیارهای امنیتی و خاص سیاسی در گزینش و سایر امور تاکید کرد. رییس جمهوری پیشین کشورمان در بخش دیگری از سخنانش به انتخابات آینده ریاست جمهوری پرداخت و گفت: انتخابات مبتنی بر چند پیش فرض است پیش فرض اول اینکه حاکمیت از آن مردم است یعنی مردم حاکم بر سرنوشت اند، والا انتخابات معنی ندارد یا امر تشریفاتی و زینتی است. خاتمی گفت: نمی شود دموکراسی را مردود دانست و باز هم مدعی شد که انتخابات مورد قبول است. و نمی توان به حاکمیت مردم بر سرنوشت اعتقاد نداشت و مدعی داشتن دموکراسی شد. نمی شود که همه این‌ها را قبول داشت، ولی آزادی‌های مطلوب که شرط و بستر وجود آن‌ها است نباشد.

خاتمی با تاکید بر ضرورت احساس مسؤولیت همگانی در انتخابات به خصوص در شرایط فعلی که از داخل و خارج خطرات بزرگی جامعه را تهدید می‌کند، گفت: مطمئنا الان مسأله اقتصادی حاد ترین مسأله است، بخصوص که بنیاد‌های اقتصادی در جامعه ما لطمه دیده و معیشت مردم سخت شده است، اما من می‌گویم هنر ما باید این باشد ارتباط بین شعارهای اساسی خودمان و این مسائل را پیدا کنیم. باید مشخص کنیم آیا وقتی می‌گوییم جامعه مدنی حاکمیت قانون، احترام به حق حاکمیت مردم، آزادی، عدالت و ... آیا نتیجه آن کاهش فقر و بالا رفتن امید به آینده و احساس حرمت و امنیت بیشتر از سوی مردم نیست؟

رییس‌جمهور پبشین ایران افزود: باید بگوییم مراد ما از توسعه همه جانبه توأم با عدالت که شعار مهم اصلاح‌طلبان است چیست و چه آثاری در زندگی عینی و ذهنی جامعه پدید می‌آورد. حاد بودن مسائل اقتصادی نباید موجب فراموشی شعارهایی شود که اگر عملی می‌شد این وضع اقتصادی بد هم پیش نمی آمد. خاتمی با بیان اینکه اصلاح‌طلبان به جای شخص محور، برنامه محور و مطالبه محور باشند گفت: باید به جامعه مسائل را بگوئیم و اگر واقعا شرایطی باشد که یک حداقل اطمینان هایی وجود داشته باشد افراد و گروهها بیایند فکر می‌کنم هم برنامه اش را داریم و هم افرادی که بتوانند بیایند و ممکلت را از این وضعی که هست نجات دهند.

وی در عین حال گفت: البته نمی‌شود در مهمترین مسأله که همانا انتخابات است نظر بسیاری از آنان که هزینه دادند و به حصر و حبس و محدودیت‌ها گرفتار شدند را نادیده گرفت. درست است که باید جهت فکر و فعالیت خود را جامعه و تلاش برای ارتقاء فکری و اعتلاء بینش و منش مردم قرار داد، اما در کشورهایی نظیر کشور ما اگر نگاه به قدرت نداشته باشیم نمی توان فعالیت مدنی و اجتماعی نیز داشت اگر دولت با شما معارضه داشته باشد، در مقابل شما خواهد ایستاد. اما شما و مردم در مورد تصمیم گیری من اصلا نگران نباشید. من یک فرد در مجموعه عظیم اصلاح‌طلبان هستم و نظر خودم را دارم و در عین حال در عمل به نظر جمع (که امیدوارم اجماعی باشد) احترام می‌گذارم. 

 




کلمات کلیدی :

کفر نمیگویم

ارسال‌کننده : امید مالکی در : 91/9/18 9:1 عصر

خدایا کفر نمی‌گویم، پریشانم، چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌  




کلمات کلیدی :

تا آخر بخونش

ارسال‌کننده : امید مالکی در : 91/9/7 12:18 صبح


امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروزدر زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت که از جا پریدی، خیال کردم میخواهی چیزی را به من بگویی، اما تو به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی.
* *تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه میکنی، شاید چون خجالت می کشیدی، سرت را به سوی من خم نکردی.
* *تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری، بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند وتو هر روز مدت زیادی را جلوی آن می گذرانی، در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت میبری، باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه میکردی، شام خوردی و باز هم با من صحبتی نکردی.
* *موقع خواب، فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن که به اعضای خوانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی، نمی دانم که چرا به من شب به خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح به من سلام کردی؟!
* *احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را میکنی، حتی دلم می خواهد به تو یاد دهم که چطور با دیگران صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یا گوشه ای از قلبت که به سوی من آید، خیلی سخت است که مکالمه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود، به امید آنکه شاید فردا کمی هم به من وقت بدهی.
* *آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نه، عیبی ندارد، من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم، من هرگز دست نخواهم کشید.*
*دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی...* *دوست و دوستدارت: خدا*




کلمات کلیدی :

مرگ بر...

ارسال‌کننده : امید مالکی در : 91/9/6 11:56 عصر

 

>آقای ناظم ساده تر از ملانصرالدین ما، تو میکروفون پرسید: کی می دونه پایتخت آمریکا کجاس؟ داد زدیم: واشنگتن!!!
>گفت: یه مرگ بر آمریکایی بگین که تو واشنگتن بشنون!
>ما هم یه دادی می کشیدیم که فتق و حلقوممون به لطف رب العالمین سالم موند.
>آقای ناظم پرسید: کی می دونه حرم آقا امام حسین (ع) کجاس؟
>ما داد کشیدیم: کربلا!
...>گفت: حالا یه صلوات بفرستین که آقا تو کربلا بشنون!
>ما هم یه فریادی می کشیدیم
>که این بار قالبمون در خطر تهی شدن قرار می گرفت.
>گذشت اون روزا. خیلی طول کشید تا بفهمیم لس آنجلس تاریخ مجسم سینماس، نیویورک مخوفه و باحاله، لاس وگاس پرزرق و برقه، نیو اورلینز مهد موسیقیه و...یاد گرفتیم باید از اون همسایه هایی که ساعت هفت صبح فریاد نکر? بی فاید? ما بیدارشون می کرد عذرخواهی کنیم. یاد گرفتیم به هر کس و ناکسی نگیم «برو بمیر! مرگ بر تو!»ولی هنوز کسی نمی دونه، آیا اونایی که تو واشنگتن و کربلا صدامونو شنیدن، فهمیدن کی هستیم؟ واشنگتنیا فهمیدن که تو دل این بچه های ده، یازده ساله هیچی نبوده؟چرا فکر نکردیم به جای این حرفا داد بزنیم: مرگ بر بی سواد و بی سوادی! مرگ بر عقب افتاده و عقب افتادگی! مرگ بر عقده و عقده ای! مرگ بر خونریزی! مرگ بر خشن و خشونت! مرگ بر اونی که بیخودی می گه «مرگ بر...»!ای مرگ بر اونی که به جای عشق و محبت و کنجکاوی یاد بچه ها دادن، «مرگ بر...» یادشون داد و خودکار لای انگشتاشون گذاشت و به خاطر دویدن تو حیاط به پدر و مادرشون زنگ زد و محیط خونشون رو تلخ کرد....

 

 




کلمات کلیدی :

نسل کوروش

ارسال‌کننده : امید مالکی در : 91/9/3 10:36 عصر

"من از نسل کوروشم ، که من ماندم و ماهیانه 45 هزار تومان یارانه !!!
من از نسل ستارخان و باقرخانم ، که فقط ترافیک خیابانش برایم مانده !!!
از دریای کاسپین ، فقط ویلاهای ساحلی اش مانده برایم...!!!
از خلیج فارسش ، فقط رای گیری هایش !!
از آذربایجانش ، برایم جک هایش مانده ...!
از سکه های دوره هخامنشی ، برایم ریال ماند !!
از آزادی بیان ، برایم دیوار های دستشویی های عمومی ماند ...!"




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >
آگهی استخدام,استخدام دولتی,استخدام 93,استخدام بانک,استخدام آموزش پرورش,استخدام استانداری ها,استخدام مهندس