ارسالکننده : امید مالکی در : 92/3/31 7:21 عصر
با سلام خدمت آقای روحانی
تبریک من فقط به خاطر جلب اعتماد مردم برای انتخابات اخیر بود و اما منصبی که اکنون در اختیار شماست، نمی دانم باید تبریکتان بگویم یا برایتان آرزوی توفیق نمایم. به قول معروف هرکه بامش بیش برفش بیشتر. شما هم که مقامی والاتر دارید به مراتب مسئولیت های بالاتری خواهید داشت. شاید هیچکس نتواند به مانند ما تحصیل کرده های بیکار این شرایط را درک کند. ما که اگر آسمان آرزوهایمان سقفی کوتاهتر داشت و نمی خواستیم پیرو انشا کودکیمان عمل کنیم که در جواب "می خواهید در آینده چه کاره شوید؟" نوشتیم " می خواهم در آینده شغلی داشته باشم که بتوانم بیشتر به خلق خود خدمت کنم"، می توانستیم بدون مدرک دانشگاهی و در شغلی مانند فروشندگی لوازم آرایشی مشغول شویم که با 4 ساعت کار در 5 روز هفته حقوق 800 هزار تومانی داشته باشیم و علاوه بر مشکلات مادی بیکاری دچار این هفته فشار عاطفی و اجتماعی ناشی از بیکاری نباشیم.
اولین حرف من با شما در مورد آزمون های استخدامی دولتی است. از سال 1384 که لیسانس گرفته ام می شود گفت در تمام آزمون های استخدامی شرکت کرده ام. در بعضی ها که مرحله مصاحبه به صورت جداگانه بود اکثرا به عنوان پذیرفته شده آزمون نام من هم اعلام شده است. اما جوابی که بعدا گرفته ام : "از قبل چند نفر داشتیم که تو سازمان ما کار میکردن با این آزمون باید اونا رو رسمی بکنیم بعد اگه ظرفیتی موند برای بقیه". می خواهم بدانم این افرادی که می توانند بدون آزمون استخدامی در سازمان های مختلف مشغول به کار شوند و با اولین آزمون استخدامی حق مسلم آنهاست که رسمی شوند، چه کسانی هستند؟ آیا این از ما بهتران از اصل نوزدهم قانون اساسی تبعیت نمی کنند؟ یا سازمان هایی که چنین افرادی در آنها شاغل بوده و باید رسمی شوند، آیا بهتر نیست تا راه قانونی دیگری برای رسمی کردن این افراد پیدا کنند؟ به جای اینکه با برپایی یک آزمون استخدامی صوری هم مقداری حق ثبت نام از هزاران جوانان بیکار دریافت نمایند، هم از ظرفیت های دولتی به ناحق استفاده نمایند و هم با امید چندین و چند جوان بیکار و خانواده های آنان بازی کنند؟ این مورد تقریبا برای تمام کارجویان پیش آمده است و حتما شما نیز در انکار آن نخواهید کوشید. اما اگر پیگیر مثال هایی از آن باشید می توانم به وضوح به آزمون استخدامی آذربایجان شرقی مورخ خرداد 92 و آزمون سازمان امور مالیاتی و مصاحبه تخصصی آن در شهر تبریز اشاره کنم که افرادی را که نمره های بالایی برای تصدی شغل کارشناس سخت افزار برای شهر تبریز در آزمون کتبی داشتند آنقدر در مصاحبه اذیت کردند و در نهایت نیز به طور کامل آشکار پاسخ دادند که رقیبان سرسختی دارید که برخی هم اکنون در سازمان مشغول به کار می باشند.
مساله دوم رشته های بین رشته ای و عدم تعریف این رشته ها برای محیط کار است. با توجه به پیشرفت علم و وسعت نامتناهی برخی از علوم، از چندین سال پیش دانشگاه ها حداقل در مقاطع کارشناسی ارشد و بالاتر اقدام به پذیرش دانشجو در فیلدهای بین رشته ای نموده اند همچون مهندسی مکاترونیک که تلفیقی از مهندسی مکانیک و مهندسی الکترونیک و از علم های بروز دنیا است و یا مهندسی ابزار دقیق. اما با وجود تعداد زیاد فارغ التحصیلان در این رشته ها، هنوز هم نامی از این رشته ها در آزمون های استخدامی و فیلدهای آنها به چشم نمی خورد. بنابراین فارغ التحصیلان این رشته ها یا اصلا در این آزمون ها شرکت نمی کنند و یا با مدرک کارشناسی خود اقدام به شرکت می کنند.
مورد سوم کیفیت دانشگاه ها بود که در شعارات انتخابی خود بسیار به آن اشاره داشتید. خوشحالم که حداقل مساله پایین آمدن کیفیت تحصیلات را کتمان نکرده اید چون اولین گام برای حل مشکل، شناخت مشکل است. با ساده تر شدن فرآیند گرفتن دیپلم و گرفتن پذیرش در دانشگاه های مختلف، کلاس های دانشگاهی رنگ و بوی دیگری به خود گرفته اند. اکثر کلاس ها ناهمگون شده اند یعنی عده ای دانشجو در کلاس حضور دارند که دارای ضریب هوشی بالا، اطلاعات نسبتا خوب و تلاش قابل تقدیری هستند، اما اکثرا به دلایل مختلف از قبیل مشکلات خانوادگی قادر به ادامه تحصیل در جوانی نبوده اند و اکنون با به وجود آمدن امکاناتی همچون دانشگاههای علمی-کاربردی و یا دانشگاههایی که یا کلاس ها فقط عصر و فقط روزهای خاص برگزار می شود، امکان ادامه تحصیل پیدا کرده اند و حتی اطلاعات و تجربه هایی را که در محیط کار پیدا کرده اند به کلاس منتقل می کنند. اما از طرف دیگر کسانی نیز در جامه دانشجو در کلاس حضور دارند که برخی دیپلم را نیز نه با عرق جبین بلکه به روشهای پولی گرفته اند و نه فقط از ضریب هوشی یا معلومات برخوردار نیستند، بلکه حتی نیازی به افزایش معلومات هم نمی بینند و فقط در فکر اینند که یا با تقلب یا روش های دیگر نمره قبولی داشته باشند تا به این طریق یا از معافیت دانشجویی استفاده نمایند یا مدرک دانشگاهی (مدرک دانشگاهی بدون معلومات) را برای وارد شدن به ادارات دولتی یا ترفیع به کار ببرند. اما در لحظه ای که وقت گفتن "ایست" به این افرادی که با راه های ناصواب توانسته اند تا به جامه دانشجویی دست یابند، یعنی وقت آزمون های پایان ترم و نمرات، متاسفانه مسئولان دانشگاه ها به اساتید (که اکثرا مدرسان حق التدریس هستند) فشار وارد می آورند که حداقل 80% کلاس باید نمره قبولی بگیرد و اگر کمتر از این حدود باشد حتما مدرس نتوانسته است درس را به خوبی منتقل نماید. حال سوال من این است مدرس چگونه می تواند به شخصی که یا اصلا در کلاس حضور نداشته و یا حضورش در کلاس نه برای درس که برای تفریح بوده مطلبی را منتقل کند؟ یا اگر مدرس آن درس را تدریس نکرده چطور در یک کلاس هم برگه ای با نمره 20 وجود دارد و هم برگه ای با نمره 0?25؟ تمام این فاجعات منجر به قبولی دانشجویان آن دوره و خواستن عذر آن مدرس برای ترمهای بعدی و در نهایت مواجهه کشور با سیلی به نام مدرک داران بی سواد می شود.
امیدورام نظرات حقیر من به نحوی به گوش مسئولانی که دلسوز این مملکت و جوانانش و آینده اش هستند برسد.
از طرف جوان سی ساله ای که هنوز سوالی که می شنود سوال چهار سالگی اش است که می خواهی در آینده چه کاره شوی
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : امید مالکی در : 92/3/12 1:1 صبح
قانون- محمد رضا عارف در خصوص اتفاقات عاشورای 88 گفت : اگر آقای خاتمی اجازه داده بود که پرونده عاشورا 76 (کاروانال عاشورا) بسته نمیشد، عاشورای 88 اتفاق نمی افتاد.
به گزارش خبرآنلاین، وی همچنین افزود: الان نیز بر این باورم که باید دقیق حوادث 88 باید بررسی شود و هر کسی خلافی کرده است باید عذرخواهی کند اما نه در شرایطی که تریبون دست یک جریان باشد. طی این 4 سال تریبون در اختیار یک جریان بود و طرف مقابل را محکوم میکرد. هر کس کوچکترین توهینی به مقدسات کرده است باید مجازات شود اما نباید تنها به قاضی برویم و راضی برگردیم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : امید مالکی در : 92/3/12 12:59 صبح
بعد از تکذیب کنارهگیری محمدرضا عارف از سوی روابط عمومی دفتر معاون اول دولت اصلاحات،دفتر رئیس جمهور سابق کشورمان نیز خبر فشار و رایزنی سید محمد خاتمی با دکتر محمدرضا عارف در راستای کنارهگیری وی از انتخابات به نفع حسن روحانی را قویا تکذیب کرد.
دفتر حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی در پی انتشار خبری از سوی پایگاه خبری افکارنیوز مبنی بر کنارهگیری عارف به نفع حجت الاسلام حسن روحانی در پی رایزنی رئیس دولت اصلاحات، این خبر را کذب محض دانست و تاکید کرد که هیچ توصیهای از سوی سیدمحمد خاتمی به دکتر عارف برای کنارهگیری از عرصه انتخابات انجام نشده است.
این دفتر همچنین تاکید کرده است که نظر رئیسجمهور سابق کشورمان درباره انتخابات ریاست جمهوری طبق معمول از طریق اطلاعیه دفتر و سایت رسمی سیدمحمدخاتمی منتشر و به اطلاع عموم مردم خواهد رسید.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : امید مالکی در : 92/2/19 1:31 صبح
سید محمد خاتمی: وقتی که نان نباشد آزادی به چه درد میخورد؟
خیر مقدم میگویم و از لطف شما سپاسگزارم. دغدغه مشترکی ما را اینجا جمع کرده؛ این که چه باید بکنیم تا از وضعیت ناگواری که همه ما و حتی کسانی که در حاکمیت هستند نیز قبول دارند که بد است و کشور با خطرات متعددی رو به رو است رهایی یابیم.
درست است که یک فرد میتواند تأثیر گذار باشد، ولی وقتی کشور و جامعه به چنین وضعیتی دچار میشود باید منشاء آن را جستجو کرد و بعد به فکر درمان افتاد. به نظر من اگر همگی به این توافق نرسیم که رویکردها باید عوض شود، فرد هر چقدر قوی و دارای اعتماد به نفس باشد قادر نیست خدمتی بکند.
باید تلاشها در این جهت باشد که رویکردها عوض شود. از زمان استقرار جمهوری اسلامی و بعد از سالهای نخست و مشکلات آن که کم و بیش روند امور مشخص شد، چهار دوره را تجربه کرده ایم.
در دوره جنگ انصافاً دولت وقت با 7 - 6 میلیارد دلار در سال توانست کشور را به خوبی اداره کند. به یاد داریم که ظاهراً در سال 64 دوستان از جنگ و جبهه میگفتند که سال 65 سال سرنوشت است و تقاضای 7 - 6 میلیارد دلار داشتند تا کار تمام شود.
کلاً در آن سال حدود 6 میلیارد دلار درآمد کشور بود که 3 میلیارد دلار از آن برای جنگ اختصاص داده شد و با 3 میلیارد دلار و شاید کمتر از آن کشور اداره شد. البته در دوران جنگ بعضی رویکردهای سخت گیرانه و احیاناً دور زدن قانون وجود داشت، ولی امام فرمودند اگر مشکلاتی بوده است به دلیل جنگ و شرایط خاص آن بوده است و همه باید به قانون برگردیم.
در آن روزگار سرمایه اجتماعی ما در همه سختیها حفظ شد و توانستیم بر پایه آن همه مشکلات را تحمل و حتی حل کنیم. جنگ تمام شد؛ کشور از هرجهت ویران بود، کارخانهها از بین رفته بود، تولید وجود نداشت، بسیاری از امور دولتی شده بود و البته در آن شرایط حق هم همین بود. روی آوردن به سیستم کوپن برای حفظ اساس کشور لازم بود. اما جنگ تمام شده بود و بنیههای اقتصادی صدمه دیده بود و مشکلات زیادی وجود داشت.
در این شرایط دولت سازندگی روی کار آمد و الحق کارهای بسیار بزرگی انجام داد. زیرساختهای کشور ساخته شد و زمینههای پیشرفت فراهم آمد و وقتی آن دولت رفت، درست است که میلیاردها دلار بدهی داشتیم، اما در مقابل این بدهیها راه و کارخانه و اسکلهها و زیربناهای اقتصادی ایجاد شده بود.
یکی از برنامههای دولت اصلاحات زمان بندی پرداخت بدهیها بود که پرداخت هم شد. اگر ما در دوره بعدی توانستیم پیشرفتهای مهمی داشته باشیم، ناشی از زحمات دولت سازندگی بود. مطمئنا در هر سه دوره کمبودها و اشتباهاتی هم بوده است، ولی کارهای بزرگی انجام گرفته و مملکت خمیده از فشارهای جنگ و تحریمهای بین المللی روی پای خود ایستاد.
مطلبی را آقای هاشمی در آغاز کار دولت اصلاحات به من گفتند با این مضمون که ما به سازندگی توجه کردیم، ولی توجه کافی به توسعه سیاسی نکردیم، اما شما توسعه سیاسی و آزادیها و جامعه مدنی را مورد توجه قرار دادید و کار خوبی بود. جهت گیری دولت اصلاحات توسعه همه جانبه و پایدار بود، توأم با عدالت.
گرچه در تبلیغات بیشتر روی توسعه سیاسی و فرهنگی تکیه شد، اما ما توسعه همه جانبه را مد نظر داشتیم؛ چرا که اگر توسعه سیاسی نباشد هم قتلهای زنجیره ای رخ میدهد، هم تورم 40 درصد. اگر فقط توسعه سیاسی باشد فقر و وابستگی و بدبختی ایجاد میشود.
وقتی که نان نباشد آزادی به چه درد میخورد؟ اگر فرزندت را نتوانی درمان کنی، آزادی به چه دردت خواهد خورد؟ همه اینها باید با هم باشد. در ایران برای توسعه سیاسی موانع جدی وجود دارد، اما با همان موانع هم وقتی توسعه سیاسی نیم بندی توأم با برنامه اقتصادی درست باشد، تورم را به 11 درصد میرساند.
در زمان ما، کار بسیار مهمی انجام شد و آن تک نرخی کردن ارز بود. یکی از عوامل فساد و بدبختی و رانت در کشور همین تفاوت فاحش نرخ ارز و چند نرخی بودن ارز بود. برخی دوستان معتقد بودند این کار را نکنید.ناگهان شاهد رشد 10 تا 12 درصدی تورم خواهیم بود؛ اما ما با 3 تا 4 درصد رشد تورم این کار را انجام دادیم و بلافاصله هم تورم سیر نزولی پیدا کرد. در برنامه چهارم هم گفتیم که هم یارانه هدفمند شود و هم نرخ تورم و بیکاری یک رقمی میشود و واقعاً میشد به این هدف رسید.
به هر حال باید به توسعه همه جانبه بیاندیشیم و برای توسعه اهتمام به صنعت جایگاه مهمی دارد، چرا که امروز زیربنای توسعه، صنعت نیرومند است، حتی در کشاورزی (مکانیزه) این صنعت است که فرآوردههای کشاورزی را دارای ارزش افزوده میکند.
همانگونه که فولاد و نفت و پتروشیمی و IT و ICT همگی بر پایه صنعت استوار است، رشد تولید و صنعت پیشرفته نیز در گرو برخورداری از بخش خصوصی نیرومند و امن و مطمئن است.
وقتی بخش خصوصی نبود و سرمایههای دولتی هم که در دست بنگاههای دولتی تحت نظارت بود به بنگاههای شبه دولتی که پاسخگو نیستند و در خود هیچ احساس مسؤولیتی نمی کنند تبدیل شد، وضع همین میشود که هست. بخش خصوصی یکی از مهم ترین محورهای توسعه همه جانبه است و حتی به عنوان نهاد مدنی خود یکی از پایههای توسعه سیاسی هم هست.
دولت اصلاحات معروف شده است به این که محور کارش توسعه سیاسی بود، اما در این قسمت به خاطر موانع فراوان نتوانستیم آن طور که شاید و باید عمل کنیم، گر چه فضا باز شد و اعتماد بین مردم و دولت بوجود آمد، اما در عرصه اقتصادی و (بین المللی) توفیقاتمان بیشتر بود. امروز مردم ما اعم از کارگر و کارآفرین و بخش فرهنگی و کشاورزی ما حسرت آن روزها را میخورند!
به هر حال به جایی رسیدیم که در زمان ما هم سند چشم انداز 20 ساله تدوین و تصویب شد و هم برنامه پنج ساله چهارم که بنا بود با یک پنجم ارزی که این سالها به دست آمد شاهد جهش اقتصادی، فنی، سیاسی و فرهنگی باشیم.
من تعجب میکنم! برنامه چهارم را زیر پا گذاشتند و بدتر از آن نقشه راه یعنی سند چشم انداز 20 ساله نه تنها به محاق رفت، بلکه خلاف آن عمل شد و کسی هم اعتراض نکرد. آن همه فریادها در زمان مسؤولیت من درباره یک درصد گرانی و ... بلند میشد، اما امروز تورم بالای 40 درصد، توسعه اقتصادی متوقف و بلکه به نحوی اقتصاد و مدیریت متلاشی شده است و توسعه سیاسی و روابط بین المل را هم که میبینیم.
باید همه قانع شویم که رویکردها عوض شود. معتقدم اگر کسی بیاید که این اقتصاد را بازسازی کند و برگردد به نقطه صفر 84، اگر همه دستگاهها هم با او همراه باشند، حداقل 4 سال طول میکشد. روابط بین الملل را ترمیم کند. باید روابط ترمیم شود .
میشود بدون این که مصالح ملت و کشور از بین برود و بدون این که از اصول دست برداریم به روابط معقولی برسیم که فشارها کم شود و زمینه رشد و پیشرفت هم فراهم آید. قرار نیست به دنیا اعلام جنگ کنیم. باید کسی بیاید که بتواند روابط را ترمیم کند و از همه مهم تر سرمایه اجتماعی که دچار مرگ مغزی شده است را نجات دهد.
اعتماد متقابل بین مردم و دولت از میان رفته. از دهک اول و دوم که وضع بسیار ناگواری دارند تا کارفرما و نخبگان و بخصوص طبقه متوسط و جوان امید و اعتمادشان را از دست داده اند و این باید مجدداً احیا شود. همه اینها در صورتی خواهد شد که تفاهمی در سطح بالا باشد.... باید کسی بیاید که این رویکردها را داشته باشد وقدرت هماهنگی را نیز داشته باشد.
آن چه در درجه اول لازم است عبور از این فضای پر از سوء ظن، نسبت به بخشهای مهمی از جامعه و هم بخشهای جامعه نسبت به حکومت است...
البته برای رسیدن به این امر مبارک نیازمند زمانیم، ایران بزرگ از نظر منابع انسانی و طبیعی در اوج است، در حالی که همه اینها در معرض آسیبهای جدی است و فشارهای خارجی هم مزید بر علت شده است. هستند کسانی که میتوانند این کار را بکنند، ولی اگر اعتماد نباشد و رویهها عوض نشود، هیج کس نمی تواند کاری انجام دهد.
من دارم فکر میکنم، آنچه که مهم است این است که میتوانم خدمت کنم یا نه؟ میگذارند یا نه؟ با آمدنم دلها از هم دورتر میشوند یا خیر؟ اما یک مسأله شخصی هم ذهن مرا به خود مشغول کرده است و آن این که من تا وقتی در آقایان حصر هستند ..... آیا میتوانم خودم را راضی کنم که در عرصه مسؤولیت اعلام آمادگی کنم؟ این به معنی عدم شرکت در انتخابات نیست، باید فردی بیاید که در همه جهات در خود احساس رضایت کند.
ان شاء الله انتخابات سبب بهبود اوضاع و نزدیک شدن دلها به هم باشد. و ان شاء الله با همت مردم بتوان کاری کارستان کرد./انتخاب
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : امید مالکی در : 92/2/19 1:30 صبح
سید محمد خاتمی: وقتی که نان نباشد آزادی به چه درد میخورد؟
خیر مقدم میگویم و از لطف شما سپاسگزارم. دغدغه مشترکی ما را اینجا جمع کرده؛ این که چه باید بکنیم تا از وضعیت ناگواری که همه ما و حتی کسانی که در حاکمیت هستند نیز قبول دارند که بد است و کشور با خطرات متعددی رو به رو است رهایی یابیم.
درست است که یک فرد میتواند تأثیر گذار باشد، ولی وقتی کشور و جامعه به چنین وضعیتی دچار میشود باید منشاء آن را جستجو کرد و بعد به فکر درمان افتاد. به نظر من اگر همگی به این توافق نرسیم که رویکردها باید عوض شود، فرد هر چقدر قوی و دارای اعتماد به نفس باشد قادر نیست خدمتی بکند.
باید تلاشها در این جهت باشد که رویکردها عوض شود. از زمان استقرار جمهوری اسلامی و بعد از سالهای نخست و مشکلات آن که کم و بیش روند امور مشخص شد، چهار دوره را تجربه کرده ایم.
در دوره جنگ انصافاً دولت وقت با 7 - 6 میلیارد دلار در سال توانست کشور را به خوبی اداره کند. به یاد داریم که ظاهراً در سال 64 دوستان از جنگ و جبهه میگفتند که سال 65 سال سرنوشت است و تقاضای 7 - 6 میلیارد دلار داشتند تا کار تمام شود.
کلاً در آن سال حدود 6 میلیارد دلار درآمد کشور بود که 3 میلیارد دلار از آن برای جنگ اختصاص داده شد و با 3 میلیارد دلار و شاید کمتر از آن کشور اداره شد. البته در دوران جنگ بعضی رویکردهای سخت گیرانه و احیاناً دور زدن قانون وجود داشت، ولی امام فرمودند اگر مشکلاتی بوده است به دلیل جنگ و شرایط خاص آن بوده است و همه باید به قانون برگردیم.
در آن روزگار سرمایه اجتماعی ما در همه سختیها حفظ شد و توانستیم بر پایه آن همه مشکلات را تحمل و حتی حل کنیم. جنگ تمام شد؛ کشور از هرجهت ویران بود، کارخانهها از بین رفته بود، تولید وجود نداشت، بسیاری از امور دولتی شده بود و البته در آن شرایط حق هم همین بود. روی آوردن به سیستم کوپن برای حفظ اساس کشور لازم بود. اما جنگ تمام شده بود و بنیههای اقتصادی صدمه دیده بود و مشکلات زیادی وجود داشت.
در این شرایط دولت سازندگی روی کار آمد و الحق کارهای بسیار بزرگی انجام داد. زیرساختهای کشور ساخته شد و زمینههای پیشرفت فراهم آمد و وقتی آن دولت رفت، درست است که میلیاردها دلار بدهی داشتیم، اما در مقابل این بدهیها راه و کارخانه و اسکلهها و زیربناهای اقتصادی ایجاد شده بود.
یکی از برنامههای دولت اصلاحات زمان بندی پرداخت بدهیها بود که پرداخت هم شد. اگر ما در دوره بعدی توانستیم پیشرفتهای مهمی داشته باشیم، ناشی از زحمات دولت سازندگی بود. مطمئنا در هر سه دوره کمبودها و اشتباهاتی هم بوده است، ولی کارهای بزرگی انجام گرفته و مملکت خمیده از فشارهای جنگ و تحریمهای بین المللی روی پای خود ایستاد.
مطلبی را آقای هاشمی در آغاز کار دولت اصلاحات به من گفتند با این مضمون که ما به سازندگی توجه کردیم، ولی توجه کافی به توسعه سیاسی نکردیم، اما شما توسعه سیاسی و آزادیها و جامعه مدنی را مورد توجه قرار دادید و کار خوبی بود. جهت گیری دولت اصلاحات توسعه همه جانبه و پایدار بود، توأم با عدالت.
گرچه در تبلیغات بیشتر روی توسعه سیاسی و فرهنگی تکیه شد، اما ما توسعه همه جانبه را مد نظر داشتیم؛ چرا که اگر توسعه سیاسی نباشد هم قتلهای زنجیره ای رخ میدهد، هم تورم 40 درصد. اگر فقط توسعه سیاسی باشد فقر و وابستگی و بدبختی ایجاد میشود.
وقتی که نان نباشد آزادی به چه درد میخورد؟ اگر فرزندت را نتوانی درمان کنی، آزادی به چه دردت خواهد خورد؟ همه اینها باید با هم باشد. در ایران برای توسعه سیاسی موانع جدی وجود دارد، اما با همان موانع هم وقتی توسعه سیاسی نیم بندی توأم با برنامه اقتصادی درست باشد، تورم را به 11 درصد میرساند.
در زمان ما، کار بسیار مهمی انجام شد و آن تک نرخی کردن ارز بود. یکی از عوامل فساد و بدبختی و رانت در کشور همین تفاوت فاحش نرخ ارز و چند نرخی بودن ارز بود. برخی دوستان معتقد بودند این کار را نکنید.ناگهان شاهد رشد 10 تا 12 درصدی تورم خواهیم بود؛ اما ما با 3 تا 4 درصد رشد تورم این کار را انجام دادیم و بلافاصله هم تورم سیر نزولی پیدا کرد. در برنامه چهارم هم گفتیم که هم یارانه هدفمند شود و هم نرخ تورم و بیکاری یک رقمی میشود و واقعاً میشد به این هدف رسید.
به هر حال باید به توسعه همه جانبه بیاندیشیم و برای توسعه اهتمام به صنعت جایگاه مهمی دارد، چرا که امروز زیربنای توسعه، صنعت نیرومند است، حتی در کشاورزی (مکانیزه) این صنعت است که فرآوردههای کشاورزی را دارای ارزش افزوده میکند.
همانگونه که فولاد و نفت و پتروشیمی و IT و ICT همگی بر پایه صنعت استوار است، رشد تولید و صنعت پیشرفته نیز در گرو برخورداری از بخش خصوصی نیرومند و امن و مطمئن است.
وقتی بخش خصوصی نبود و سرمایههای دولتی هم که در دست بنگاههای دولتی تحت نظارت بود به بنگاههای شبه دولتی که پاسخگو نیستند و در خود هیچ احساس مسؤولیتی نمی کنند تبدیل شد، وضع همین میشود که هست. بخش خصوصی یکی از مهم ترین محورهای توسعه همه جانبه است و حتی به عنوان نهاد مدنی خود یکی از پایههای توسعه سیاسی هم هست.
دولت اصلاحات معروف شده است به این که محور کارش توسعه سیاسی بود، اما در این قسمت به خاطر موانع فراوان نتوانستیم آن طور که شاید و باید عمل کنیم، گر چه فضا باز شد و اعتماد بین مردم و دولت بوجود آمد، اما در عرصه اقتصادی و (بین المللی) توفیقاتمان بیشتر بود. امروز مردم ما اعم از کارگر و کارآفرین و بخش فرهنگی و کشاورزی ما حسرت آن روزها را میخورند!
به هر حال به جایی رسیدیم که در زمان ما هم سند چشم انداز 20 ساله تدوین و تصویب شد و هم برنامه پنج ساله چهارم که بنا بود با یک پنجم ارزی که این سالها به دست آمد شاهد جهش اقتصادی، فنی، سیاسی و فرهنگی باشیم.
من تعجب میکنم! برنامه چهارم را زیر پا گذاشتند و بدتر از آن نقشه راه یعنی سند چشم انداز 20 ساله نه تنها به محاق رفت، بلکه خلاف آن عمل شد و کسی هم اعتراض نکرد. آن همه فریادها در زمان مسؤولیت من درباره یک درصد گرانی و ... بلند میشد، اما امروز تورم بالای 40 درصد، توسعه اقتصادی متوقف و بلکه به نحوی اقتصاد و مدیریت متلاشی شده است و توسعه سیاسی و روابط بین المل را هم که میبینیم.
باید همه قانع شویم که رویکردها عوض شود. معتقدم اگر کسی بیاید که این اقتصاد را بازسازی کند و برگردد به نقطه صفر 84، اگر همه دستگاهها هم با او همراه باشند، حداقل 4 سال طول میکشد. روابط بین الملل را ترمیم کند. باید روابط ترمیم شود .
میشود بدون این که مصالح ملت و کشور از بین برود و بدون این که از اصول دست برداریم به روابط معقولی برسیم که فشارها کم شود و زمینه رشد و پیشرفت هم فراهم آید. قرار نیست به دنیا اعلام جنگ کنیم. باید کسی بیاید که بتواند روابط را ترمیم کند و از همه مهم تر سرمایه اجتماعی که دچار مرگ مغزی شده است را نجات دهد.
اعتماد متقابل بین مردم و دولت از میان رفته. از دهک اول و دوم که وضع بسیار ناگواری دارند تا کارفرما و نخبگان و بخصوص طبقه متوسط و جوان امید و اعتمادشان را از دست داده اند و این باید مجدداً احیا شود. همه اینها در صورتی خواهد شد که تفاهمی در سطح بالا باشد.... باید کسی بیاید که این رویکردها را داشته باشد وقدرت هماهنگی را نیز داشته باشد.
آن چه در درجه اول لازم است عبور از این فضای پر از سوء ظن، نسبت به بخشهای مهمی از جامعه و هم بخشهای جامعه نسبت به حکومت است...
البته برای رسیدن به این امر مبارک نیازمند زمانیم، ایران بزرگ از نظر منابع انسانی و طبیعی در اوج است، در حالی که همه اینها در معرض آسیبهای جدی است و فشارهای خارجی هم مزید بر علت شده است. هستند کسانی که میتوانند این کار را بکنند، ولی اگر اعتماد نباشد و رویهها عوض نشود، هیج کس نمی تواند کاری انجام دهد.
من دارم فکر میکنم، آنچه که مهم است این است که میتوانم خدمت کنم یا نه؟ میگذارند یا نه؟ با آمدنم دلها از هم دورتر میشوند یا خیر؟ اما یک مسأله شخصی هم ذهن مرا به خود مشغول کرده است و آن این که من تا وقتی در آقایان حصر هستند ..... آیا میتوانم خودم را راضی کنم که در عرصه مسؤولیت اعلام آمادگی کنم؟ این به معنی عدم شرکت در انتخابات نیست، باید فردی بیاید که در همه جهات در خود احساس رضایت کند.
ان شاء الله انتخابات سبب بهبود اوضاع و نزدیک شدن دلها به هم باشد. و ان شاء الله با همت مردم بتوان کاری کارستان کرد./انتخاب
کلمات کلیدی :