سخنی با شیخ امید - ندای ازادی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه بنده ای از امّت من برادرش را در راه خدابه لطفی بنوازد، خداوند، خدمتگزاران بهشت را به خدمتش در خواهد آورد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

سخنی با شیخ امید

ارسال‌کننده : امید مالکی در : 92/3/31 7:21 عصر

با سلام خدمت آقای روحانی
تبریک من فقط به خاطر جلب اعتماد مردم برای انتخابات اخیر بود و اما منصبی که اکنون در اختیار شماست، نمی دانم باید تبریکتان بگویم یا برایتان آرزوی توفیق نمایم. به قول معروف هرکه بامش بیش برفش بیشتر. شما هم که مقامی والاتر دارید به مراتب مسئولیت های بالاتری خواهید داشت. شاید هیچکس نتواند به مانند ما تحصیل کرده های بیکار این شرایط را درک کند. ما که اگر آسمان آرزوهایمان سقفی کوتاهتر داشت و نمی خواستیم پیرو انشا کودکیمان عمل کنیم که در جواب "می خواهید در آینده چه کاره شوید؟" نوشتیم " می خواهم در آینده شغلی داشته باشم که بتوانم بیشتر به خلق خود خدمت کنم"، می توانستیم بدون مدرک دانشگاهی و در شغلی مانند فروشندگی لوازم آرایشی مشغول شویم که با 4 ساعت کار در 5 روز هفته حقوق 800 هزار تومانی داشته باشیم و علاوه بر مشکلات مادی بیکاری دچار این هفته فشار عاطفی و اجتماعی ناشی از بیکاری نباشیم.
اولین حرف من با شما در مورد آزمون های استخدامی دولتی است. از سال 1384 که لیسانس گرفته ام می شود گفت در تمام آزمون های استخدامی شرکت کرده ام. در بعضی ها که مرحله مصاحبه به صورت جداگانه بود اکثرا به عنوان پذیرفته شده آزمون نام من هم اعلام شده است. اما جوابی که بعدا گرفته ام : "از قبل چند نفر داشتیم که تو سازمان ما کار میکردن با این آزمون باید اونا رو رسمی بکنیم بعد اگه ظرفیتی موند برای بقیه". می خواهم بدانم این افرادی که می توانند بدون آزمون استخدامی در سازمان های مختلف مشغول به کار شوند و با اولین آزمون استخدامی حق مسلم آنهاست که رسمی شوند، چه کسانی هستند؟ آیا این از ما بهتران از اصل نوزدهم قانون اساسی تبعیت نمی کنند؟ یا سازمان هایی که چنین افرادی در آنها شاغل بوده و باید رسمی شوند، آیا بهتر نیست تا راه قانونی دیگری برای رسمی کردن این افراد پیدا کنند؟ به جای اینکه با برپایی یک آزمون استخدامی صوری هم مقداری حق ثبت نام از هزاران جوانان بیکار دریافت نمایند، هم از ظرفیت های دولتی به ناحق استفاده نمایند و هم با امید چندین و چند جوان بیکار و خانواده های آنان بازی کنند؟ این مورد تقریبا برای تمام کارجویان پیش آمده است و حتما شما نیز در انکار آن نخواهید کوشید. اما اگر پیگیر مثال هایی از آن باشید می توانم به وضوح به آزمون استخدامی آذربایجان شرقی مورخ خرداد 92 و آزمون سازمان امور مالیاتی و مصاحبه تخصصی آن در شهر تبریز اشاره کنم که افرادی را که نمره های بالایی برای تصدی شغل کارشناس سخت افزار برای شهر تبریز در آزمون کتبی داشتند آنقدر در مصاحبه اذیت کردند و در نهایت نیز به طور کامل آشکار پاسخ دادند که رقیبان سرسختی دارید که برخی هم اکنون در سازمان مشغول به کار می باشند.
مساله دوم رشته های بین رشته ای و عدم تعریف این رشته ها برای محیط کار است. با توجه به پیشرفت علم و وسعت نامتناهی برخی از علوم، از چندین سال پیش دانشگاه ها حداقل در مقاطع کارشناسی ارشد و بالاتر اقدام به پذیرش دانشجو در فیلدهای بین رشته ای نموده اند همچون مهندسی مکاترونیک که تلفیقی از مهندسی مکانیک و مهندسی الکترونیک و از علم های بروز دنیا است و یا مهندسی ابزار دقیق. اما با وجود تعداد زیاد فارغ التحصیلان در این رشته ها، هنوز هم نامی از این رشته ها در آزمون های استخدامی و فیلدهای آنها به چشم نمی خورد. بنابراین فارغ التحصیلان این رشته ها یا اصلا در این آزمون ها شرکت نمی کنند و یا با مدرک کارشناسی خود اقدام به شرکت می کنند.
مورد سوم کیفیت دانشگاه ها بود که در شعارات انتخابی خود بسیار به آن اشاره داشتید. خوشحالم که حداقل مساله پایین آمدن کیفیت تحصیلات را کتمان نکرده اید چون اولین گام برای حل مشکل، شناخت مشکل است. با ساده تر شدن فرآیند گرفتن دیپلم و گرفتن پذیرش در دانشگاه های مختلف، کلاس های دانشگاهی رنگ و بوی دیگری به خود گرفته اند. اکثر کلاس ها ناهمگون شده اند یعنی عده ای دانشجو در کلاس حضور دارند که دارای ضریب هوشی بالا، اطلاعات نسبتا خوب و تلاش قابل تقدیری هستند، اما اکثرا به دلایل مختلف از قبیل مشکلات خانوادگی قادر به ادامه تحصیل در جوانی نبوده اند و اکنون با به وجود آمدن امکاناتی همچون دانشگاههای علمی-کاربردی و یا دانشگاههایی که یا کلاس ها فقط عصر و فقط روزهای خاص برگزار می شود، امکان ادامه تحصیل پیدا کرده اند و حتی اطلاعات و تجربه هایی را که در محیط کار پیدا کرده اند به کلاس منتقل می کنند. اما از طرف دیگر کسانی نیز در جامه دانشجو در کلاس حضور دارند که برخی دیپلم را نیز نه با عرق جبین بلکه به روشهای پولی گرفته اند و نه فقط از ضریب هوشی یا معلومات برخوردار نیستند، بلکه حتی نیازی به افزایش معلومات هم نمی بینند و فقط در فکر اینند که یا با تقلب یا روش های دیگر نمره قبولی داشته باشند تا به این طریق یا از معافیت دانشجویی استفاده نمایند یا مدرک دانشگاهی (مدرک دانشگاهی بدون معلومات) را برای وارد شدن به ادارات دولتی یا ترفیع به کار ببرند. اما در لحظه ای که وقت گفتن "ایست" به این افرادی که با راه های ناصواب توانسته اند تا به جامه دانشجویی دست یابند، یعنی وقت آزمون های پایان ترم و نمرات، متاسفانه مسئولان دانشگاه ها به اساتید (که اکثرا مدرسان حق التدریس هستند) فشار وارد می آورند که حداقل 80% کلاس باید نمره قبولی بگیرد و اگر کمتر از این حدود باشد حتما مدرس نتوانسته است درس را به خوبی منتقل نماید. حال سوال من این است مدرس چگونه می تواند به شخصی که یا اصلا در کلاس حضور نداشته و یا حضورش در کلاس نه برای درس که برای تفریح بوده مطلبی را منتقل کند؟ یا اگر مدرس آن درس را تدریس نکرده چطور در یک کلاس هم برگه ای با نمره 20 وجود دارد و هم برگه ای با نمره 0?25؟ تمام این فاجعات منجر به قبولی دانشجویان آن دوره و خواستن عذر آن مدرس برای ترمهای بعدی و در نهایت مواجهه کشور با سیلی به نام مدرک داران بی سواد می شود.
امیدورام نظرات حقیر من به نحوی به گوش مسئولانی که دلسوز این مملکت و جوانانش و آینده اش هستند برسد.
از طرف جوان سی ساله ای که هنوز سوالی که می شنود سوال چهار سالگی اش است که می خواهی در آینده چه کاره شوی 




کلمات کلیدی :

آگهی استخدام,استخدام دولتی,استخدام 93,استخدام بانک,استخدام آموزش پرورش,استخدام استانداری ها,استخدام مهندس